من برای سفر رفتن برنامههای زیادی داشتم. از همان بیست و چندسالگی که بالاجبار زندگی انفرادی را تجربه کردم، لیست کارهای نکردهام را ردیف کرده بودم. سفرهای رنگارنگ. یک بار لیلی زنگ زد؛ آن زمان هنوز خیلی دوست بودیم و عقایدمان جای خیلی از دوستیها را نگرفته بود. گفت دعوتنامه میفرستد تا به بلژیک بروم… راستش آن زمان اشتیاقی را در دلم روشن نکرد. قلب غبار گرفتهام را چیزی خوشحال نمیکرد. چندین بار زنگ زد و آخرین بار گفتم برای این سفر آمادگی ندارم.
سالها از آن شبها و روزها میگذرد و چیزهای زیادی از آن لیست باقی ماند و به واقعیت تبدیل نشد. اما چیزی که توی ذوق میزند، همان سفرهایی است که هیچ وقت نرفتم. راستش سفر کردن فرصتی برای زندگی دیگر را برای تو فراهم میکند. سفر تلفیقی است از رنج و شادی. رنج دوری از خانه و شادی کشف یک دنیای جدید. سفر مسحور کننده است. تو را از لحظاتی جدا میکند که رنج داشتهای یا دوست نداری به آن فکر کنی. درست همان لحظهای که تن به آب میزنی یا پاهایت را در شنهای آتشین فرو میکنی میفهمی که سفر درمان است. این یک مقاله است درباره اینکه چرا سفر میکنیم….
امید؛ در ذات سفر نهفته است
من فکر میکنم امید دقیقاً در ذات سفر نهفته است. سفر کردن مستلزم نوعی تفکر آرزومندانه است. وقتی سوار هواپیما میشوید و راهی یک مقصد دوردست هستید، این کار را با امید و آرزوی چشیدن طعمی از ناشناختهها انجام میدهید. سفر، یکی از معدود فعالیتهایی است که ما در آن نتیجه را نمیدانیم، اما از همین عدم قطعیت لذت میبریم.
سفر یک فعالیت منطقی نیست. هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که با هزینهای گزاف، خود را در صندلی تنگ یک هواپیما جا دهد و با سرعتی سرسامآور به جایی برود که زبان و آدابش را نمیداند. اگر قرار بود پیش از سفر، تحلیل هزینه-فایده انجام دهیم، هرگز جایی نمیرفتیم!
اما ما سفر میکنیم. و دقیقاً به همین دلیل است که ما به آینده سفر خوشبینیم. در حقیقت، سفر را یک صنعت ضروری میدانیم، یک فعالیت ضروری. نه به معنای بیمارستان یا فروشگاههای مواد غذایی، بلکه به معنای کتابها و آغوشها و تو بگو غذای روح.
«یکی از بزرگترین مزایای سفر، ملاقات با افراد جدید و آشنا شدن با دیدگاههای مختلف است.» این را پالین فرمِر، کارشناس سفر میگوید.
پس با خیال راحت برای آن سفر برنامهریزی کنید. دانشمندان میگویند که این کار برای شما مفید است. حتی برنامهریزی یک سفر تقریباً بهاندازهی خود سفر لذتبخش است. فکر کردن به یک تجربهی خوشایند، به خودی خود، لذتبخش است. انتظار و اشتیاق، پاداشی برای خودش است.
من از نزدیک، هیجان ناشی از انتظار سفر را دیدهام. همسرم، که معمولاً علاقهای به عکاسی از سفر ندارد، در روزهای کرونا ساعتها در اینستاگرام وقت میگذراند و با اشتیاق به عکسهای کلبهها و شالیزارهای برنج در بالی نگاه میکرد. یک روز از او پرسیدم: «چه خبر شده؟» پاسخ داد: «این تصاویر واقعاً مسحورکننده هستند. باعث میشوند که به یاد بیاورم دنیایی وسیع و زیبا آن بیرون وجود دارد.»
چرا میخواهم خانه را ترک کنم و سفر کنم؟
اغلب از من میپرسند چرا میخواهم خانه را ترک کنم و به سفر بروم. آیا دلتنگ همه و همهچیز نخواهی شد؟ آیا احساس تنهایی نخواهی کرد؟ از چه چیزی فرار میکنی؟
همهی ما دلایل خاص خود را برای سفر کردن داریم؛ شور و اشتیاق سرگردانی، عشق به فرهنگهای دیگر، میل به پشت سر گذاشتن همهچیز، نیاز به فراموش کردن، یا تمایل به ملاقات افراد جدید. سفر راهی است برای مواجهه با موقعیتهای مختلف، تجربهی چیزهای تازه، یا کمک به جستجوی معنای خود.
در اصل، سفر ارزان یک ابزار توسعهی فردی است. راهی برای رشد، یادگیری و برقراری ارتباط. و به دلیل آنکه سفر ارزان امکانات زیادی را برای افراد مختلف فراهم میکند، همهی ما را به خود جذب میکند.
سنت آگوستین میگوید:«جهان همچون یک کتاب است، و آنکه سفر نمیکند، تنها یک صفحهی آن را میخواند.»من همیشه این جمله و همچنین نقل قول معروفی از مارک تواین دربارهی زندگی بدون پشیمانی را در ذهن دارم.
در کتاب جهان، هر صفحهای متفاوت است. همهچیز تازه است، همهچیز در حال تغییر است. من معتقدم همین تغییر است که ما را به سفر وا میدارد. فرقی نمیکند که برای دیدن یک هرم بروید یا تجربهی فرهنگی جدیدی را جستجو کنید؛ برای فرار بروید یا برای یادگیری؛ یک ماه سفر کنید یا یک سال، ما همگی برای یک چیز میرویم: تغییر. ما به دنبال چیزی متفاوت هستیم—تغییری در خود، نگرش، روال روزانه، یا برداشتمان از یک فرهنگ دیگر. تغییر، تنها چیزی است که سفر برایمان به ارمغان میآورد.
و این تغییر مداوم به ما فرصتی میدهد تا با دنیای اطرافمان کنار بیاییم و دریابیم که واقعاً چه کسی هستیم.
فرار از روزمرگی بهسوی آزادی
در این دنیای مدرن با کارهای روزانهی ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر، وامهای مسکن، بردن بچهها به مدرسه و پرداخت قبضها، روزهای ما بهشدت منظم و یکنواخت شدهاند. در میان این حرکت بیفکر از روزی به روز دیگر، اغلب فراموش میکنیم که چه چیزهایی واقعاً برایمان مهم است و چه اهدافی داریم. آنقدر بین مسیرهای رفتوآمد، خریدهای ضروری، یا بردن بچهها به تمرین فوتبال گرفتار میشویم که حتی یادمان میرود چگونه نفسی عمیق بکشیم و از لحظه لذت ببریم.
مکانها، فرهنگها، شهرها و کشورها همواره در حال تغییرند. هیچ روزی مثل روز قبل نیست. در حقیقت، آنقدر هر روز در سفر متفاوت است که گاهی احساس میکنیم سه زندگی مختلف را تاکنون تجربه کردهایم!
مسیر آزادی، با قطبنمای دل خود
این سبک زندگی برای همه مناسب نیست، اما برای آنهایی که آن را انتخاب میکنند، آرزوی تغییر در پسِ میل آنها به ترک خانه نهفته است.
جدید، هیجانانگیز، متفاوت، ماجراجویی، همهی اینها در سفر وجود دارند. دیگر ساعات کاری و برنامههای روزانه بر زندگیات حکمرانی نمیکنند، بلکه فقط امواج تغییر و ندای قلبت مسیر تو را تعیین میکنند.
در دریایی از آزادی، بدون قطبنمایی که ما را هدایت کند، بدون هیچچیزی که مسیرمان را تحمیل کند، همهی ما به حرکت خود ادامه میدهیم.ما به دنبال چیزی جدید و ناشناخته هستیم. به دنبال صفحهی بعدی در کتاب جهان، حتی اگر فقط برای مدتی کوتاه باشد. همین است که سفر ارزان را برای همهی ما جذاب، اسرارآمیز و وسوسهانگیز میکند.
سفر ما را صدا میزند. ما را دعوت میکند تا همراه آن، به سرزمینهای جدید و مکانهای ناآشنا برویم.
سفر کردن، چیزی فراتر از جابهجایی از نقطهای به نقطهی دیگر است. سفر یعنی لمس ناشناختهها، کشف جهان با چشمانی تازه، و تجربهی تغییراتی که درونمان رخ میدهد.
هر سفری، داستانی تازه است—داستانی که با هیجان بستن چمدانها شروع میشود و با لبخند رضایتی که در پایان بر لب داریم، به اوج میرسد.
زمانی که به جاده میزنیم، گویی از خودِ قبلیمان جدا میشویم و در آغوش ناشناختهها قدم میگذاریم. در خیابانهای یک شهر ناآشنا، بوی نان تازهای که از یک نانوایی محلی به مشام میرسد، آهنگی که از دور شنیده میشود، لبخند سادهی یک غریبه کوچکترین لحظاتی هستند که روح سفر را زنده میکنند.
سفر؛ راهی برای گم شدن و یافتن خود
برای بسیاری، سفر یک فرار موقت از روزمرگی است. از مسیرهای تکراری، از تقویمهای شلوغ، از کارهای عقبافتاده. ما چمدانها را میبندیم و به جایی میرویم که هیچچیز شبیه به خانه نیست، اما همانجا، شاید بیشتر از همیشه به خودمان نزدیک شویم.
سفر لحظههایی را برایمان میسازد که در آنها به جای زندگی کردن در گذشته یا نگرانی برای آینده، در لحظهی حال غرق میشویم. کنار دریا میایستیم و صدای موجها را میشنویم، در کوچههای قدیمی قدم میزنیم و عطر زندگی را استشمام میکنیم.
در جاده، هر روز یک شروع تازه است. هر خیابان، هر منظره، هر بوی جدید، هر چهرهی ناآشنا به ما یادآوری میکند که زندگی چیزی فراتر از دایرهی کوچک روزمرگیهای ماست.
چرا به سفر نیاز داریم؟
برای یافتن شادی در چیزهای کوچک
وقتی سفر میکنیم، یاد میگیریم که از سادهترین چیزها لذت ببریم—مثل نوشیدن چای در یک کافهی دنج، تماشای طلوع خورشید از پشت کوهها، یا پیدا کردن راه در کوچهپسکوچههای یک شهر ناآشنا.
برای تجربهی ناشناختهها
سفر ما را از منطقهی امنمان بیرون میکشد. مجبورمان میکند به زبانهایی که بلد نیستیم سلام کنیم، غذاهایی را امتحان کنیم که هیچوقت اسمشان را نشنیدهایم، و در خیابانهایی راه برویم که پیش از آن هرگز ندیدهایم.
برای ملاقات با آدمهای جدید
سفر کردن یعنی گفتوگو با یک رانندهی تاکسی در استانبول، گوش دادن به داستانهای یک پیرمرد در کوههای پرو، یا آشنا شدن با کسی که قرار است دوستی مادامالعمر شود.
برای کشف خودمان
وقتی در کشوری غریبه گم میشویم، متوجه میشویم که چقدر قویتر از آنی هستیم که فکر میکردیم. وقتی در کوهها صعود میکنیم و خسته میشویم، یاد میگیریم که توانایی ما فراتر از حد تصوراتمان است.
- برای خلق خاطراتی که یک عمر باقی خواهند ماند
- سفر راهی برای ایجاد خاطراتی فراموشنشدنی است.
- کشف فرهنگهای جدید، امتحان غذاهای منحصربهفرد و ماجراجوییهای شگفتانگیز، لحظاتی را میسازند که میتوانند برای نسلهای آینده نقل شوند.
- وقتی به سفرهایم فکر میکنم، به یاد مردمی میافتم که در مسیر ملاقات کردهام، داستانهایی که شنیدهام، و لحظاتی که مرا تغییر دادهاند.
- هر سفر فرصتی برای یادگیری، رشد، و کشف خودمان است، و همین است که آن را ارزشمند میکند.
هر سفر، یک تغییر است
در نهایت، ما سفر میکنیم، چون تشنهی تغییر هستیم. شاید تغییر در دیدگاهمان، تغییر در نحوهی زندگیمان، یا حتی تغییری در روحمان. سفر یعنی بازگشت به خانه، اما نه همان آدمی که از آنجا رفتیم. بلکه فردی که دنیا را از زاویهای متفاوت دیده، چیزهای جدیدی تجربه کرده، و شاید کمی بیشتر خودش را شناخته است. پس، چمدانت را ببند. دنیا بیرون منتظر توست. امیدواریم از مطالعه دلایل سفر لذت برده باشید و با دیدگاه ارزشمند خود نارون اکوتور را در ارائه محتواهای گردشگری مفید یاری نمایید.