تور ویتنام

narvan logo

اولین سفر بدون خانواده – پریسا رفیعی

اولین سفر بدون خانواده – پریسا رفیعی

پریسا رفیعی

به پیشنهاد دوست قدیمیم تصمیم گرفتیم یه سفر بریم و اصلا برامون مهم نبود که مقصد کجاست. البته با توجه به روحیه نداشته ورزشکاریم، آسون بودن تور از پیش‌فرض هام بود. عکس تور ترکمن صحرا رو دیدیم، سریع گفتیم خوبه و ثبت نام کردیم. انقدر ذوق داشتیم که از چند هفته جلوتر شروع کردیم به جمع کردن وسایل و لیست مینوشتیم و برای هم میفرستادیم.

چهارشنبه شب سوار اتوبوس شدیم. بعد از معرفی خودمون دیگه خوابیدیم تا صبح که به اقامتگاه رسیدیم. صبحانه رو خوردیم و سوار مینی بوس شدیم به سمت خالد نبی.

بعد از عکس گروهی، یه سربالایی تقریبا با شیب تند رو بالا رفتیم. بخاطر بارونی که اومده بود ابتدای مسیر گِل شده بود و باید انتخاب میکردیم که میخوایم این مسیر رو تا گورستان بریم یا نه؟ اول شک داشتم، تصمیم گرفتم برم و بلافاصله تا کفِ کفشم به گِل چسبید پشیمون شدم ولی در کل مسیر سختی نبود.

قبلش در مورد اونجا سرچ نکرده بودم و اصلا نمیدونستم داریم میریم که دقیقا چی رو ببینیم. وقتی که رسیدیم و سنگ قبرها رو دیدیم واقعا خنده‌دار بود. آخه چرا؟! همزمان با خنده و شوخی همسفرها، لیدر گروه شروع کرد به توضیح دادن و اولین جمله این بود : “این اونی نیست که شما فکر میکنید!” اینو که شنیدیم بیشتر خنده‌مون گرفت و بقیه توضیحات رو درست متوجه نشدم. بعد زمان دادن برای استراحت و عکاسی، با دوستم یسری عکس هم گرفتیم ولی واقعیتش هیچ جا عکسی از این گورستان به اشتراک نگذاشتیم! بگذریم. روحشون شاد!

توی راه برگشت یکم سربالایی بود و به نفس نفس افتاده بودیم. اینجور مواقع همزمان هم خنده‌ام میگیره و هم حرص میخورم که کاش یکم ورزشکار بودم. دیگه فقط تو این فکر بودیم که از یه مسیر میانبر بریم و دوباره از روی گِل رد نشیم.
به اقامتگاه برگشتیم و بعد از خوردن چکدرمه برای اسب سواری رفتیم. از سرگرمی های شب، تماشای رقص خنجر و بازی های گروهی بود که البته یه مقدار برای من (اون هم توی جمع غریبه)، سخت اما جالب بود.

روز دوم بعد از صبحانه همه وسایل رو جمع کردیم و سوار اتوبوس شدیم، مسیر پر از گل‌های زرد خوشگل بود که همون روز اسمش رو یاد گرفتم، دشت کُلزا. داشتم فکر میکردم کاش با اینا عکس میگرفتیم که همون لحظه اتوبوس نگه داشت و گفتن بریم برای عکس!
از اونجا به سمت گنبد کاووس رفتیم و بعدم ناهار. هنوز یه جا مونده بود، آبشار کبود‌وال. محوطه سرسبزی داشت ولی باید از تعداد زیادی پله های سنگی که گاهی لیز بودن بالا میرفتیم.

توی مسیر با همسفرم از خستگی میگفتیم و تصورات ذهنیمون در مورد بازدید از یه آبشار، که مگه دیدن آبشار اینجوری نبود که میرفتیم پایینش می ایستادیم و آبشار از یه ارتفاعی سرازیر میشد و ما هم لذت میبردیم؟! پس این چرا اون مدلی نیست؟! به هر حال رسیدیم. خیلی شلوغ اما قشنگ بود و خدا رو شکر سالم برگشتیم پایین.

شاید امسال زمان مناسبی برای سفر به ترکمن صحرا نبود چون سرسبزی همیشگیش رو نداشت اما باز هم زیبا بود و به عنوان اولین سفر بدون خانواده، برخلاف تصورم تجربه و حس خوبی برام داشت و این رو مدیون همسفرهام در گروه ناروَن هستم.

پریسا رفیعی

سفرنامه ترکمن‌صحرا بهار ۱۴۰۲

4.5/5 - (8 امتیاز)

اشتراک گذاری محتوا:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *